رمان اینجاست 🥲
اریکا...من ازت خوشم میاد.
+ ها؟
- من دوست دارم ، من ازت خوشم میاد.
+ اما آرن تو یه مافیای؟
- برام مهم نیست. تنها چیزی که میخوام فقط تویی.
+ولی چرا من؟
- تو از همه دختر هایی که میشناسم بهتر بودی خوش اخلاق، مهربون، ریزه میزه ، خوشگل و جذاب.
(از اونجایی که آرن اریکا رو قبلا دوست داشت الان بهش اعتراف کرد و کمکم عاشق هم شدن)
بعد از این حرفش منو برد داخل اتاقش من رو گذاشت روی تختش و...
لباشو گذاشت روی لبم ولی نمیدونم که چرا داشتم باهاش همکاری میکردم.
وقتی لبشو برداشت گفتم..
+ آرن ..
ولی ایندفعه من شروع کردم و آرن بعد از من یک لکه تیره روی گلوم انداخت.
بعد از اون لب... داخل اتاق آرن باهم خوابیدیم.
وقتی بیدار شدم دیدم آرن کنارم خوابیده. رفتم صورتم و شستم و اومدم که دیدم آرن بیدار شده.
+ اوه بیدار شدی؟
- آره.
+ اوم.
- بیا اینجا.
-چیه؟
- بشین رو پام.
نشستم روی پاهاش و..
- حالت خوبه؟
+ نه دلم درد میکنه.
دستشو کشید روی شکمم و ..
- خوب میشی.
+اوم.
بعد منو گذاشت روی تخت و ...
- استراحت کن
بنظرتون خوبه؟ ؟؟؟؟
اگه بد شده بگین لطفا!!!!
+ ها؟
- من دوست دارم ، من ازت خوشم میاد.
+ اما آرن تو یه مافیای؟
- برام مهم نیست. تنها چیزی که میخوام فقط تویی.
+ولی چرا من؟
- تو از همه دختر هایی که میشناسم بهتر بودی خوش اخلاق، مهربون، ریزه میزه ، خوشگل و جذاب.
(از اونجایی که آرن اریکا رو قبلا دوست داشت الان بهش اعتراف کرد و کمکم عاشق هم شدن)
بعد از این حرفش منو برد داخل اتاقش من رو گذاشت روی تختش و...
لباشو گذاشت روی لبم ولی نمیدونم که چرا داشتم باهاش همکاری میکردم.
وقتی لبشو برداشت گفتم..
+ آرن ..
ولی ایندفعه من شروع کردم و آرن بعد از من یک لکه تیره روی گلوم انداخت.
بعد از اون لب... داخل اتاق آرن باهم خوابیدیم.
وقتی بیدار شدم دیدم آرن کنارم خوابیده. رفتم صورتم و شستم و اومدم که دیدم آرن بیدار شده.
+ اوه بیدار شدی؟
- آره.
+ اوم.
- بیا اینجا.
-چیه؟
- بشین رو پام.
نشستم روی پاهاش و..
- حالت خوبه؟
+ نه دلم درد میکنه.
دستشو کشید روی شکمم و ..
- خوب میشی.
+اوم.
بعد منو گذاشت روی تخت و ...
- استراحت کن
بنظرتون خوبه؟ ؟؟؟؟
اگه بد شده بگین لطفا!!!!
- ۶۸۴
- ۰۴ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط